خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناز
2 . جذاب
[صفت]
cute
/kjuːt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: cuter]
[حالت عالی: cutest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناز
قشنگ، بامزه، خوشگل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بامزه
بانمک
نمکین
ملیح
ملوس
مامانی
1.His baby brother is really cute.
1. برادر خردسال او خیلی ناز است.
a cute picture of two kittens
عکس بامزهای از دو بچه گربه
a cute little baby
یک بچه کوچولوی بامزه
کاربرد صفت cute
صفت cute در این مفهوم اشاره دارد به زیبایی و جذابیت چیزی که میتواند قابل تحسین باشد.
2
جذاب
مترادف و متضاد
attractive
1.There were so many cute guys at the party.
1. مردهای جذاب زیادی در مهمانی بودند.
کاربرد صفت cute
صفت cute در این مفهوم به جذابیت جنسی افراد اشاره دارد و فردی را توصیف میکند که ویژگیهای ظاهری خوبی دارد و موجب تحریک جنسی دیگران میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cutch
cutback
cutaway model
cutaway drawing
cutaway
cutely
cuteness
cuterebra
cuterebridae
cuticle
کلمات نزدیک
cutback
cutaneous leishmaniasis
cutaneous
cut-throat
cut-rate
cute little house
cuteness
cuticle
cutie
cutin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان