خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غرامت
2 . صدمه
3 . آسیب رساندن
[اسم]
damage
/ˈdæmɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غرامت
خسارت، جریمه
مترادف و متضاد
cost
expense
price
to pay damages
غرامت پرداختن
He was ordered to pay damages totaling £30,000.
به او دستور داده شد که جمعا 30 هزار پوند غرامت بپردازد.
to sue for damages
برای گرفتن غرامت شکایت کردن
They intend to sue for damages.
آنها قصد دارند برای گرفتن غرامت شکایت کنند.
2
صدمه
آسیب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسیب
خرابی
خسارت
خسران
زیان
صدمه
مضرت
لطمه
گزند
مترادف و متضاد
harm
injury
to do damage
آسیب زدن
The storm didn't do much damage.
طوفان آسیب زیادی نزد.
damage to something/somebody
آسیب به چیزی/کسی
1. damage to a person’s reputation
1. آسیب به آبروی یک نفر
2. The earthquake caused damage to property.
2. زمینلرزه منجر به آسیب به ملک شد.
serious/severe/extensive/permanent/minor damage
صدمه جدی/شدید/گسترده/دایمی/خفیف
brain/liver ... damage
آسیب مغزی/کبدی و...
fire/smoke/bomb/storm damage
صدمات [ناشی از] آتش/دود/بمب/طوفان
[فعل]
to damage
/ˈdæmɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: damaged]
[گذشته: damaged]
[گذشته کامل: damaged]
صرف فعل
3
آسیب رساندن
صدمه زدن، خراب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خدشهدار کردن
صدمه زدن
ضایع کردن
ضرر زدن
لطمه زدن
آسیب رساندن
مترادف و متضاد
harm
impair
injure
improve
repair
to damage something/somebody
آسیب رساندن به چیزی/کسی [خراب کردن]
1. Many buildings were badly damaged during the war.
1. ساختمانهای زیادی در حین جنگ، بهطرز بدی آسیب دیدند.
2. The fire badly damaged the town hall.
2. آتش بهشدت سالن شهر را خراب کرد.
3. The house was badly damaged by the fire.
3. آن خانه بهطرز بدی در آتشسوزی آسیب دید [صدمه دید].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dama dama
dam
dalmatian
dally
dalliance
damaging
damaliscus lunatus
dammit
damn
damoiselle
کلمات نزدیک
dam
dalmation
dalmatian
dally
dalliance
damage limitation
damaged
damages
damaging
damascus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان