Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . به سرعت حرکت کردن
2 . دارت
[فعل]
to dart
/dɑrt/
فعل ناگذر
[گذشته: darted]
[گذشته: darted]
[گذشته کامل: darted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به سرعت حرکت کردن
1.He darted across the road.
1. او به سرعت به آنسوی جاده حرکت کرد.
[اسم]
dart
/dɑrt/
قابل شمارش
2
دارت
a poisoned dart
یک دارت سمی
a darts tournament
مسابقات دارت
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
darsana
darryl zanuck
darryl francis zanuck
darrow
darpa
dart board
dart player
dart thrower
dartboard
darter
کلمات نزدیک
darryl
darren
darrell
darn
darling
dartboard
darter
darts
darwinism
daryl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان