خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفر یکروزه
[اسم]
day trip
/deɪ trɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سفر یکروزه
1.My grandparents took me on a day trip to Blackpool.
1. پدربزرگ و مادربزرگم من را به سفری یکروزه به بلکپول بردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
day return
day off
day of the month
day of remembrance
day in, day out
daylight
daylight robbery
daylights out of
daypack
daytime
کلمات نزدیک
day school
day return
day release
day out
day off
day-to-day
daybreak
daycare
daydream
daydreamer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان