1 . بن‌بست 2 . به بن‌بست خوردن
[اسم]

deadlock

/ˈdedlɑːk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بن‌بست در بسته، وقفه، بلاتکلیفی

مترادف و متضاد stalemate
  • 1.European agriculture ministers failed to break the deadlock over farm subsidies.
    1. وزرای کشاورزی اروپایی نتوانستند بن بست ایجاد شده درباره سوبسیدهای مزارع را از بین ببرند.
[فعل]

to deadlock

/ˈdedlɑːk/
فعل گذرا

2 به بن‌بست خوردن به در بسته خوردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان