خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بنبست
2 . به بنبست خوردن
[اسم]
deadlock
/ˈdedlɑːk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بنبست
در بسته، وقفه، بلاتکلیفی
مترادف و متضاد
stalemate
1.European agriculture ministers failed to break the deadlock over farm subsidies.
1. وزرای کشاورزی اروپایی نتوانستند بن بست ایجاد شده درباره سوبسیدهای مزارع را از بین ببرند.
[فعل]
to deadlock
/ˈdedlɑːk/
فعل گذرا
صرف فعل
2
به بنبست خوردن
به در بسته خوردن
تصاویر
کلمات نزدیک
deadline
deadhead
deadening
deaden
deadbeat
deadly
deadpan
deaf
deaf mute
deaf-and-dumb
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان