خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رد کردن
[فعل]
to debunk
/dɪˈbʌŋk/
فعل گذرا
[گذشته: debunked]
[گذشته: debunked]
[گذشته کامل: debunked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رد کردن
(ادعاهای دروغین و ...) لودادن، رو کردن
مترادف و متضاد
contradict
deflate
explode
confirm
1.she debunks all the usual facts about acting.
1. او تمام حقایق معمول درباره بازیگری را رد می کند (بی اعتبار می سازد).
تصاویر
کلمات نزدیک
debugger
debug
debtor
debt relief
debt collector
debut
debut album
debutant
debutante
decade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان