خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (کسی را) خدا دانستن
[فعل]
to deify
/ˈdiəˌfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: deified]
[گذشته: deified]
[گذشته کامل: deified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کسی را) خدا دانستن
از کسی بت ساختن، به عنوان خدا پرستیدن
مترادف و متضاد
idolize
worship
1.When people deify the leader of their country, he or she is able to abuse power more easily.
1. وقتی که مردم، رهبر کشورشان را خدا بدانند [مانند خدا بپرستند]، آن مرد یا زن میتواند راحتتر از قدرت سوءاستفاده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
deification
deicide
dehydration
dehydrated
dehydrate
deign
deism
deist
deity
deject
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان