Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کمآبی بدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
dehydration
/ˌdihaɪˈdreɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمآبی بدن
1.The survivors were suffering from dehydration.
1. بازماندگان، از کم آبی بدن رنج می بردند [بازماندگان دچار کم آبی بدن شده بودند].
تصاویر
کلمات نزدیک
dehydrated
dehydrate
dehors
dehisce
degree
deicide
deification
deify
deign
deism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان