Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خشک کردن
2 . آب از دست دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dehydrate
/diːˈhaɪdreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: dehydrated]
[گذشته: dehydrated]
[گذشته کامل: dehydrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خشک کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خشکاندن
to dehydrate apricots
زردآلو خشک کردن
2
آب از دست دادن
کم آب شدن (بدن)
1.Runners can dehydrate very quickly in this heat.
1. بدن دوندهها ممکن است در این گرما خیلی سریع آب از دست بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dehors
dehisce
degree
degrading
degraded
dehydrated
dehydration
deicide
deification
deify
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان