[فعل]

to dehydrate

/diːˈhaɪdreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: dehydrated] [گذشته: dehydrated] [گذشته کامل: dehydrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خشک کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خشکاندن
to dehydrate apricots
زردآلو خشک کردن

2 آب از دست دادن کم آب شدن (بدن)

  • 1.Runners can dehydrate very quickly in this heat.
    1. بدن دونده‌ها ممکن است در این گرما خیلی سریع آب از دست بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان