خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحویل
2 . زایمان
3 . توپ پرتابشده (به ویژه بیسبال و کریکت)
4 . ایراد (سخنرانی)
[اسم]
delivery
/dɪˈlɪv.ə.ri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحویل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحویل
مترادف و متضاد
carriage
conveyance
transportation
collection
1.We offer free delivery on orders over $200.
1. ما برای سفارشهای بالای 200 دلار، تحویل رایگان پیشنهاد میدهیم.
2.You can pay for the carpet on delivery.
2. میتوانید پول فرش را هنگام تحویل پرداخت کنید.
2
زایمان
وضع حمل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زایمان
وضع حمل
a delivery ward
بخش زایمان (در بیمارستان)
Liz was taken to the delivery ward immediately.
"لیز" فورا به بخش زایمان منتقل شد.
an easy delivery
یک زایمان راحت
She had a very easy delivery with her second child.
او برای فرزند دومش زایمان خیلی راحتی داشت.
3
توپ پرتابشده (به ویژه بیسبال و کریکت)
پرتاب
1.he reached only 42 deliveries
1. او به تنها 24 پرتاب رسید.
4
ایراد (سخنرانی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایراد
1.Her delivery was stilted.
1. سخنرانی او اجباری بود.
2.The beautiful poetry was ruined by her poor delivery.
2. آن شعر زیبا با سخنرانی بد او خراب شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
deliverance
deliverable
deliver the goods
deliver
delirium
dell
delores
delouse
delphinium
delphinus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان