Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحویل دادن
2 . به دنیا آوردن
3 . فراهم کردن
4 . ایراد کردن (سخنرانی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to deliver
/dɪˈlɪv.ər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: delivered]
[گذشته: delivered]
[گذشته کامل: delivered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحویل دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحویل دادن
رساندن
وارد آوردن
مترادف و متضاد
bring
convey
hand over
take
collect
to deliver something
چیزی را تحویل دادن
The store is delivering our new table on Thursday.
آن مغازه میز جدیدمان را روز پنجشنبه تحویل میدهد.
to deliver (something) to somebody/something
(چیزی) به کسی/چیزی تحویل دادن
Leaflets have been delivered to every household.
بروشورها به همه خانهها تحویل داده شدهاند.
to deliver to somebody/something
به کسی/چیزی تحویل دادن
We promise to deliver within 48 hours.
ما قول دادیم تا 48 ساعت آینده (کالا را) تحویل دهیم.
2
به دنیا آوردن
زایمان کردن
to deliver a baby
بچه به دنیا آوردن
The baby was delivered by Cesarean section.
بچه (با جراحی) سزارین به دنیا آمد.
3
فراهم کردن
برآورده کردن، ارائه دادن
to deliver something
چیزی فراهم کردن
The company failed to deliver the high-quality service we expect.
(آن) شرکت نتوانست خدمات با کیفیتی که ما انتظارش را داشتیم، فراهم کند [ارائه دهد].
4
ایراد کردن (سخنرانی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایراد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
delirium
delirious
deliquesce
delinquent
delinquency
deliver the goods
deliverable
deliverance
delivery
dell
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان