1 . بدنام کردن
[فعل]

to denigrate

/ˈdɛnəˌgreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: denigrated] [گذشته: denigrated] [گذشته کامل: denigrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدنام کردن بی آبرو کردن، کوچک کردن

مترادف و متضاد besmirch criticize defame diminish
  • 1.it amused him to denigrate his guests.
    1. بی آبرو کردن (کوچک کردن) مهمان هایش برای او سرگرم کننده بود.
  • 2.to denigrate women
    2. بدنام کردن زنان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان