Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . جروبحث کردن (بیخود و بینتیجه)
2 . ور رفتن (با چیزی)
[فعل]
to dicker
/ˈdɪkər/
فعل ناگذر
[گذشته: dickered]
[گذشته: dickered]
[گذشته کامل: dickered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جروبحث کردن (بیخود و بینتیجه)
disapproving
1.He may be expecting us to dicker. Don't.
1. ممکن است او از ما انتظار داشته باشد که جروبحث کنیم. (این کار را) نکن.
2
ور رفتن (با چیزی)
informal
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dick turpin
dick test
dick around
dick
dichromic acid
dickey
dickey-bird
dickey-seat
dickeybird
dickhead
کلمات نزدیک
dickens
dick
dichotomy
dichotomous
dicey
dickie
dicotyledon
dictate
dictates
dictation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان