[اسم]

dick

/dɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آدم عوضی آدم نفرت‌بار

disapproving informal offensive
  • 1.He is such a dick!
    1. او آدم خیلی عوضی است!

2 کارآگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: کارآگاه
informal
مترادف و متضاد detective
  • 1.He is a great dick!
    1. او یک کارآگاه عالی است!

3 آلت تناسلی مرد

معادل ها در دیکشنری فارسی: کیر
culturally sensitive informal
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان