1 . (از هم) متمایز کردن
[فعل]

to differentiate

/ˌdɪfəˈrɛnʃiˌeɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: differentiated] [گذشته: differentiated] [گذشته کامل: differentiated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (از هم) متمایز کردن (از هم) تشخیص دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: فرق گذاشتن
مترادف و متضاد distinguish
  • 1.It’s hard to differentiate between the male and the female of the species.
    1. تشخیص دادن مذکر و مونث این گونه کار دشواری است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان