خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناراضی
[صفت]
discontented
/ˌdɪskənˈtɛntɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more discontented]
[حالت عالی: most discontented]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناراضی
ناخشنود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناراضی
ناخشنود
گلهمند
مترادف و متضاد
dissatisfied
contented
1.After being married for a few years she grew discontented.
1. بعد از چند سال متأهل بودن، او (کمکم) ناخشنود شد.
2.He had to cope with large numbers of discontented passengers.
2. او مجبور بود با چند تا مسافر ناراضی سروکله بزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
discontent
disconsolate
disconnect
disconcerting
disconcerted
discontentment
discontinuance
discontinuation
discontinue
discontinued
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان