[اسم]

discontent

/ˌdɪskənˈtent/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نارضایتی عدم رضایت، ناراحتی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نارضایتی ناخشنودی
مترادف و متضاد discontentment
  • 1.There is growing discontent with governor's budget proposal.
    1. نارضایتی رو به رشدی نسبت به پیشنهاد بودجه فرماندار وجود دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان