[فعل]

to disconcert

/ˌdɪskənˈsɜrt/
فعل گذرا
[گذشته: disconcerted] [گذشته: disconcerted] [گذشته کامل: disconcerted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سراسیمه کردن آشفته کردن، مضطرب کردن

2 شرمنده کردن خجالت‌زده کردن

  • 1.His answer rather disconcerted her.
    1. پاسخش کمی او را خجالت‌زده کرد.

3 گیج کردن مبهوت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: گیج کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان