Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نا راحت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to discomfit
/dɪsˈkʌmfɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: discomfited]
[گذشته: discomfited]
[گذشته کامل: discomfited]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نا راحت کردن
شرمنده کردن
مترادف و متضاد
disconcert
make uneasy
1.he was not noticeably discomfited by her tone.
1. او بطور قابل ملاحظه از لحن او ناراحت نشده بود.
2.The young man was discomfited being the only male in the play.
2. مرد جوان بخاطر آنکه تنها مرد آن نمایش بود، شرمنده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
disco music
disco
discipline
discharge
discernibly
discomfort
disconfirming
disconnect
disconnected
discontent
کلمات نزدیک
discombobulate
discolored
discoloration
discolor
discography
discomfort
disconcert
disconcerted
disconcerting
disconnect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان