خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توزیع کردن
[فعل]
to distribute
/dɪˈstrɪbjut/
فعل گذرا
[گذشته: distributed]
[گذشته: distributed]
[گذشته کامل: distributed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
توزیع کردن
پخش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتشار دادن
پخش کردن
تقسیم کردن
توزیع کردن
1.Many publishers distribute their newspapers directly to homes in their area.
1. خیلی از ناشران روزنامههایشان را مستقیما دم خانههای مردم منطقه توزیع میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
distressing
distressed
distraught
distracted
distorted
district
disturb
disturbed
disturbing
disturbingly
کلمات نزدیک
distressing
distressed
distress
distraught
distrait
distribution
distributor
district
district attorney
district council
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان