Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . به چند گروه تقسیم شدن
2 . تقسیم کردن
[فعل]
to divide up
/dɪˈvaɪd ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: divided up]
[گذشته: divided up]
[گذشته کامل: divided up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به چند گروه تقسیم شدن
تقسیمبندی شدن
مترادف و متضاد
split up
1.After lunch we divided up for group discussions.
1. بعداز ناهار برای بحث گروهی به چند گروه تقسیم شدیم.
2
تقسیم کردن
قسمت کردن
1.I think we should divide up the costs equally between us.
1. فکر کنم باید هزینهها را بهطور یکسان بین خودمان تقسیم کنیم.
2.Jack divided up the rest of the cash.
2. "جک" بقیه پول را قسمت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
divide and conquer
divide
dividable
divestment
divestiture
divided
divided highway
divided skirt
divided up
dividend
کلمات نزدیک
dip into
fuck over
dial out
fuck my life
fuck knows
fuckboy
fucked out
fucked up
fuckshit
get the fuck out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان