خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مستند
[صفت]
documented
/ˈdɑkjəˌmɛntəd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مستند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مستند
1.He had documented proof that the bank had made an error.
1. او مدرک مستندی داشت مبنی بر اینکه بانک خطایی انجام داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
documentation
documentary
document
docudrama
doctrine
docusoap
dodder
doddering
doddery
doddle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان