خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنگپریده و نسبتاً چاق
2 . نرم و پفکرده (برای خوردنی)
[صفت]
doughy
/doʊi/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنگپریده و نسبتاً چاق
a doughy white kid from the suburbs
یک پسر سفید رنگپریده و نسبتاً چاق اهل حومه شهر
2
نرم و پفکرده (برای خوردنی)
doughy white bread
نان سفید نرم و پفکرده
تصاویر
کلمات نزدیک
doughty
doughnut
dough
douche
douceur
douglas
doula
dour
douse
dove
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان