خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنظیم کردن (سند و...)
2 . (آمدن و) توقف کردن
[فعل]
to draw up
/drɔ ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: drew up]
[گذشته: drew up]
[گذشته کامل: drawn up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تنظیم کردن (سند و...)
منعقد کردن، نوشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنظیم کردن
1.They drew up a list of people who they wanted to invite.
1. آنها فهرستی از افرادی که میخواستند دعوت کنند، نوشتند.
to draw up a contract
قرارداد تنظیم کردن
2
(آمدن و) توقف کردن
1.A taxi drew up outside the house.
1. یک تاکسی بیرون خانه توقف کرد.
2.She waved to me as I drew up.
2. وقتی توقف کردم، به من دست تکان داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
draw out
draw on
draw into
draw in
draw first blood
drawbridge
drawdown card
drawer
drawers
drawing
کلمات نزدیک
draw to an end
draw to a close
draw the line
draw parallels between
draw on
drawback
drawbridge
drawer
drawing
drawing board
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان