خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیم داشتن
2 . وحشت
[فعل]
to dread
/drɛd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: dreaded]
[گذشته: dreaded]
[گذشته کامل: dreaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیم داشتن
ترسیدن، وحشت داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیم داشتن
ترسیدن
باک داشتن
مترادف و متضاد
fear
worry about
look forward to
1.I dread going into that deserted house.
1. من از رفتن به آن خانه متروکه بیم دارم.
2.The poor student dreaded going to school each morning.
2. دانشآموز بیچاره از هر روز صبح از رفتن به مدرسه وحشت داشت.
[اسم]
dread
/drɛd/
غیرقابل شمارش
2
وحشت
هراس، ترس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیم
ترس
رعب
هول
واهمه
مترادف و متضاد
fear
fearfulness
fright
terror
confidence
1.She lived in dread of the cancer returning.
1. او در وحشت بازگشت سرطان زندگی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
drawn-out
drawn work
drawn to
drawn against
drawn
dreaded
dreadful
dreadfully
dreadlocks
dreadnought
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان