خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با ماشین دور شدن
2 . کسی را با ماشین بردن
3 . راندن
[فعل]
to drive away
/dɹˈaɪv ɐwˈeɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: drove away]
[گذشته: drove away]
[گذشته کامل: driven away]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با ماشین دور شدن
با ماشین رفتن
1.We heard him drive away.
1. ما شنیدیم که با ماشین دور شد.
2
کسی را با ماشین بردن
3
راندن
فراری دادن، دور نگه داشتن
1.Her constant nagging drove him away.
1. غر زدنهای مدامش او را فراری داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
drive at
drive a car
drive
dripping
drip-dry
drive back
drive bay
drive crazy
drive fast
drive in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان