خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مست
2 . در حال مستی
[صفت]
drunken
/ˈdrʌŋkən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more drunken]
[حالت عالی: most drunken]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مست
دائمالخمر، عرقخور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاتیل
سرمست
1.She was often beaten by her drunken husband.
1. او اغلب توسط شوهر مستش کتک میخورد.
a drunken driver
یک راننده مست
2
در حال مستی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
drunk driving
drunk
drumstick
drummer
drumhead
drunkenly
drunkenness
drupe
dry
dry clean
کلمات نزدیک
drunkard
drunk tank
drunk driver
drunk as a skunk
drunk
drunkenly
drunkenness
drupe
dry
dry cleaning
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان