خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به زودی اتفاق افتادن
[عبارت]
due for
/du fɔr/
1
به زودی اتفاق افتادن
به زودی کاری انجام دادن
1.I'm due for a check-up at the dentist's.
1. من باید به زودی برای چکاپ به دندانپزشکی بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
due date
due
dudgeon
dude ranch
dude
due to
due to the fact that
duel
dues
duet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان