خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (کامل) خوردن
2 . آزار دادن
3 . ناراحت کردن
4 . لذت بردن
[فعل]
to eat up
/it ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: ate up]
[گذشته: ate up]
[گذشته کامل: eaten up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کامل) خوردن
1.Be a good boy and eat up your dinner.
1. پسر خوبی باش و شامت را کامل بخور.
2.He was so hungry that he ate up everything on his plate.
2. او بهقدری گرسنه بود که هر چه در بشقابش بود، خورد [او بهقدری گرسنه بود که غذایش را کامل خورد].
2
آزار دادن
اذیت کردن، عصبانی کردن
informal
1.That really eats me up.
1. این واقعاً آزارم میدهد.
3
ناراحت کردن
غمگین کردن
informal
1.That's really eating me up.
1. آن خیلی دارد ناراحتم میکند.
4
لذت بردن
informal
مترادف و متضاد
enjoy
1.He is eating up all the praise he's getting.
1. دارد از تمام تعریفهایی که از او میشود، لذت میبرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
eat someone out of house and home
eat out of someone's hands
eat out
eat one's words
eat one's heart out
eat words
eatable
eater
eatery
eating apple
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان