خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوردنی
[صفت]
eatable
قابل مقایسه
1
خوردنی
خوراکی، قابل خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوراکی
خوردنی
ماکول
تصاویر
کلمات نزدیک
eat words
eat up
eat someone out of house and home
eat out of someone's hands
eat out
eater
eatery
eating apple
eating disorder
eating habit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان