خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حاشیه
2 . برتری
3 . لبه
[اسم]
edge
/edʒ/
قابل شمارش
1
حاشیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حاشیه
مترادف و متضاد
border
boundary
perimeter
verge
1.They built the church on the edge of the village.
1. آنها کلیسا را در حاشیه روستا ساختند.
2
برتری
1.In terms of experience, she definitely had the edge over the other people that we interviewed.
1. از نظر تجربه، او قطعا بر سایر افرادی که مصاحبه کردیم برتری داشت.
3
لبه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دم
لبه
لب
کناره
1.Careful with that open tin - it's got a very sharp edge.
1. مواظب آن قوطی در باز باش؛ لبه بسیار تیزی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
edgar
eden
edema
eddy
eddie
edgeways
edging
edgy
edible
edict
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان