خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تأثیر
2 . ایجاد کردن
[اسم]
effect
/ɪˈfekt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تأثیر
اثر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اثر
افاقه
تاثیر
مترادف و متضاد
impact
influence
result
cause
effect on somebody/something
تأثیر در کسی/چیزی
The accident had a big effect on her life.
آن تصادف تأثیر بزرگی در زندگی او داشت.
dramatic/long-term effects
تأثیرات چشمگیر/بلندمدت
cause and effect
علت و معلول
to learn to distinguish between cause and effect
تفاوت بین علت و معلول [دلیل و اثر] را یاد گرفتن
[فعل]
to effect
/ɪˈfekt/
فعل گذرا
[گذشته: effected]
[گذشته: effected]
[گذشته کامل: effected]
صرف فعل
2
ایجاد کردن
موجب شدن
to effect something
چیزی ایجاد کردن
1. How can I effect a change in my life?
1. چطور میتوانم در زندگیام تغییری ایجاد کنم؟
2. the best way to effect change
2. بهترین راه برای تغییر ایجاد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
efface
eet
eerily quiet
eerily
eerie
effective
effectively
effectiveness
effectual
effeminate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان