Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مرثیه
[اسم]
elegy
/ˈelədʒi/
قابل شمارش
[جمع: elegies]
1
مرثیه
سوگنامه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوحه
مرثیه
مترادف و متضاد
dirge
lament
requiem
1.I wrote an elegy for my father.
1. مرثیه ای برای پدرم نوشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
elegist
elegiac
elegantly
elegant
elegance
element
elemental
elementally
elementary
elementary particle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان