[صفت]

elementary

/ˌel.əˈmen.tər.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more elementary] [حالت عالی: most elementary]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ابتدایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابتدایی مقدماتی اولیه
مترادف و متضاد basic primary rudimentary advanced
students at elementary level
دانش‌آموزان پایه ابتدایی

2 ساده آسان

مترادف و متضاد easy simple complicated difficult
  • 1.The solution to the problem was actually quite elementary.
    1. راه‌حل مسئله در حقیقت بسیار ساده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان