خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استخدام کردن
2 . بهکار بردن
[فعل]
to employ
/ɪmˈplɔɪ/
فعل گذرا
[گذشته: employed]
[گذشته: employed]
[گذشته کامل: employed]
صرف فعل
1
استخدام کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استخدام کردن
مترادف و متضاد
hire
recruit
dismiss
1.How many people does your company employ?
1. شرکت شما چند نفر را استخدام میکند؟
2
بهکار بردن
استفاده کردن
1.Companies employ clever tactics to persuade us to buy their products.
1. شرکتها از راهکارهای هوشمندانه استفاده میکنند تا ما را وادار به خرید محصولاتشان کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
empiricism
empirical
empire
emphysema
emphatically
employed
employee
employer
employment
employment agency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان