خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملکه
[اسم]
empress
/ˈemprəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ملکه
شهبانو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شهبانو
1.Cathreine the Great was Empress of Russia.
1. کاترین کبیر ملکه روسیه بود.
2.The Emperor and Empress of Japan
2. شاه و شهبانوی ژاپن
تصاویر
کلمات نزدیک
empowerment
empower
emporium
employment agency
employment
emptiness
empty
empty-handed
ems
emu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان