خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وضع کردن (قانون)
2 . ایفای نقش کردن
[فعل]
to enact
/ɪˈnækt/
فعل گذرا
[گذشته: enacted]
[گذشته: enacted]
[گذشته کامل: enacted]
صرف فعل
1
وضع کردن (قانون)
تصویب کردن، بهصورت قانون درآوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تصویب کردن
1.Congress enacted the legislation during its last session.
1. در طول جلسه آخر، مجلس (آن) قانون را وضع کرد.
2
ایفای نقش کردن
نقشآفرینی کردن
scenes from history enacted by local residents
صحنههایی از تاریخ با نقشآفرینی ساکنین محلی
تصاویر
کلمات نزدیک
enable
en-suite
en suite
en route
en masse
enactment
enamel
enamelwork
enamor
enamored
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان