خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دشمن
[اسم]
enemy
/ˈen.ə.mi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دشمن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خصم
دشمن
معاند
عدو
مترادف و متضاد
adversary
foe
nemesis
ally
friend
1.He's made a few enemies in this company.
1. او در این شرکت دشمنانی پیدا کردهاست.
enemy forces
نیروهای دشمن
تصاویر
کلمات نزدیک
enema
enduring
endure
endurance
endowment
energetic
energetically
energize
energy
energy saving lamp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان