خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایجاد کردن
[فعل]
to engender
/ɛnˈʤɛndər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: engendered]
[گذشته: engendered]
[گذشته کامل: engendered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ایجاد کردن
به وجود آوردن، موجب شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
موجب شدن
مترادف و متضاد
cause
create
induce
produce
1.Freudians believe that the traumatic events of infancy often engender repression that creates neuroses.
1. پیروان فروید بر این باورند که رویداد های تکانشی (هولناک) دوران طفولیت، اغلب موجب سرکوب می شود که روان رنجوری بوجود می آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
engaging
engagement ring
engagement
engaged
engage in debate
engine
engine driver
engine room
engineer
engineering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان