خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجهز کردن
[فعل]
to equip
/ɪˈkwɪp/
فعل گذرا
[گذشته: equipped]
[گذشته: equipped]
[گذشته کامل: equipped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجهز کردن
تجهیز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تجهیز کردن
مجهز کردن
1.All the police officers were equipped with shields to defend themselves against the rioters.
1. تمام پلیسها مجهز به حفاظ شدند تا بتوانند از خود در برابر شورشیان دفاع کنند.
2.It's going to cost $4 million to equip the hospital.
2. مجهز کردن بیمارستان 4 میلیون دلار هزینه خواهد داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
equinox
equine
equilibrium
equilateral triangle
equilateral
equipment
equipped
equisized
equitable
equitably
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان