خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملک
2 . اموال
[اسم]
estate
/ɪˈsteɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ملک
شهرک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ملک
1.She lives in a tower on an estate in London.
1. او در برجی در شهرکی در لندن زندگی میکند.
a country estate
ملک روستایی
The poet's childhood was spent on a country estate.
کودکی شاعر در ملکی روستایی گذرانده شد.
a housing estate
شهرک مسکونی
an industrial estate
شهرک صنعتی
2
اموال
داراییها
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اموال
تصاویر
کلمات نزدیک
establishment
established
establish a timeline
establish
essentially
estate agency
estate agent
estate car
estate duty
esteem
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان