خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستیار اجرایی
[اسم]
executive assistant
/ɪgˈzɛkjətɪv əˈsɪstənt/
قابل شمارش
1
دستیار اجرایی
منشی
1.She is my new executive assistant.
1. او دستیار اجرایی جدیدم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
executive
executioner
execution
execute
executable
executive branch
executive committee
executor
exegesis
exemplary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان