خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معاف
2 . معاف کردن
[اسم]
exempt
/ɪgˈzɛmpt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معاف
مستثنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخشوده
بری
معاف
مترادف و متضاد
excused
free from
liable to
subject to
1.Juvenile offenders are not exempt from punishment.
1. مجرمین نوجوان از مجازات (شدن) مستثنی نیستند.
2.School property is exempt from most taxes.
2. زمین مدرسه معاف از اکثر مالیاتهاست.
[فعل]
to exempt
/ɪgˈzɛmpt/
فعل گذرا
صرف فعل
2
معاف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معاف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
exemplify
exemplary
exegesis
executor
executive committee
exemption
exercise
exercise bike
exercise book
exercise regularly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان