1 . (نمای) بیرون 2 . بیرونی
[اسم]

exterior

/ɪkˈstɪriər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (نمای) بیرون ظاهر

معادل ها در دیکشنری فارسی: رویه
مترادف و متضاد interior
  • 1.Behind that cold exterior there's a passionate man.
    1. پشت آن ظاهر سرد، مرد پر شوری وجود دارد.
  • 2.The exterior of the house needs painting.
    2. (نمای) بیرون خانه نیاز به نقاشی دارد.
[صفت]

exterior

/ɪkˈstɪriər/
غیرقابل مقایسه

2 بیرونی خارجی

مترادف و متضاد interior
  • 1.exterior surfaces
    1. سطوح بیرونی
  • 2.The filming of the exterior scenes was done on the moors.
    2. فیلمبرداری سکانس‌های خارجی در دشت انجام شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان