Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وسیع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
extensive
/ɪkˈstɛnsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more extensive]
[حالت عالی: most extensive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسیع
پهناور، گسترده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بسیط
پهناور
دامنهدار
عریض و طویل
مبسوط
گسترده
1.The extensive snowfall caused problems throughout the city.
1. بارش برف وسیع مشکلاتی در سراسر شهر به وجود آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
extension lead
extension
extended family
extended
extend
extensively
extent
extenuating circumstances
exterior
exterminate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان