Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گسترش دادن
2 . تمدید کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to extend
/ɪkˈstɛnd/
فعل گذرا
[گذشته: extended]
[گذشته: extended]
[گذشته کامل: extended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گسترش دادن
افزایش دادن، بزرگ(تر) کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتداد دادن
بزرگ کردن
بسط دادن
توسعه دادن
گسترش دادن
گستردن
to extend something
چیزی را بزرگ کردن/گسترش دادن/افزایش دادن
1. They've extended their range of products.
1. آنها دامنه محصولاتشان را گسترش دادهاند.
2. We have plans to extend our house.
2. ما قصد داریم خانهمان را بزرگ(تر) کنیم.
3. We're planning to extend our publishing of children's books.
3. ما برنامه داریم میزان انتشار کتابهای کودک را افزایش دهیم.
2
تمدید کردن
طولانی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمدید کردن
to extend something
چیزی را تمدید کردن
1. I need to extend my visa.
1. باید روادیدم را تمدید کنم.
2. They have extended the deadline by one week.
2. آنها مهلت را یک هفته تمدید کردهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
extempore
exquisitely
expropriate
expressway
expressly
extended family
extensive
extensively
exterior
exterminate
کلمات نزدیک
extemporaneous
extant
ext.
exquisite
expurgate
extended
extended family
extension
extension lead
extensive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان