[فعل]

to extend

/ɪkˈstɛnd/
فعل گذرا
[گذشته: extended] [گذشته: extended] [گذشته کامل: extended]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گسترش دادن افزایش دادن، بزرگ‌(تر) کردن

to extend something
چیزی را بزرگ کردن/گسترش دادن/افزایش دادن
  • 1. They've extended their range of products.
    1. آن‌ها دامنه محصولاتشان را گسترش داده‌اند.
  • 2. We have plans to extend our house.
    2. ما قصد داریم خانه‌مان را بزرگ‌(تر) کنیم.
  • 3. We're planning to extend our publishing of children's books.
    3. ما برنامه داریم میزان انتشار کتاب‌های کودک را افزایش دهیم.

2 تمدید کردن طولانی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تمدید کردن
to extend something
چیزی را تمدید کردن
  • 1. I need to extend my visa.
    1. باید روادیدم را تمدید کنم.
  • 2. They have extended the deadline by one week.
    2. آنها مهلت را یک هفته تمدید کرده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان