[اسم]

extension

/ɪkˈsten.tʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تمدید

معادل ها در دیکشنری فارسی: تمدید راستا
extension to something
تمدید چیزی
  • I've applied for an extension to my visa.
    برای تمدید ویزایم [روادید] درخواست داده‌ام.

2 خط داخلی

to call somebody on extension (number)
به خط داخلی ... با کسی تماس گرفتن
  • Call me on extension 3104.
    به خط داخلی 3104 با من تماس بگیر.

3 توسعه بسط

معادل ها در دیکشنری فارسی: اِطاله بسط توسعه گسترش کشاله
extension of something
بسط چیزی
  • The article is an extension of the ideas Professor Fox developed in an earlier book.
    این مقاله بسط ایده‌هایی است که پروفسور "فاکس" در کتاب قبلی‌اش مطرح کرده بود.

4 دوره شبانه دوره غیر تمام‌وقت

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان