[فعل]

to expurgate

/ˈekspərɡeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: expurgated] [گذشته: expurgated] [گذشته کامل: expurgated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سانسور کردن

مترادف و متضاد remove
  • 1.She gave an expurgated account of what had happened.
    1. او داستانی سانسور شده از اتفاقی که افتاده بود تعریف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان