Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مصادره کردن
2 . غصب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to expropriate
/eksˈproʊprieɪt/
فعل گذرا
[گذشته: expropriated]
[گذشته: expropriated]
[گذشته کامل: expropriated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مصادره کردن
سلب مالکیت کردن
formal
specialized
1.Their assets were expropriated by the government.
1. داراییهای آنها توسط دولت مصادره شد.
2.Those measures expropriated the landlords.
2. آن اقدامات از صاحبخانهها سلب مالکیت کرد.
2
غصب کردن
بهزور از آن خود کردن
formal
1.The banker has been in jail since mid-May pending trial on charges of expropriating deposits.
1. بانکدار از اواسط ماه مه به اتهام غصب کردن سپردهها در زندان بودهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
expressway
expressly
expressionism
express
exposition
exquisitely
extempore
extend
extended family
extensive
کلمات نزدیک
expressway
expresso
expressly
expressive
expressionless
expropriation
expulsion
expunge
expurgate
exquisite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان