Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حذف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to expunge
/ɪkˈspʌndʒ/
فعل گذرا
[گذشته: expunged]
[گذشته: expunged]
[گذشته کامل: expunged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حذف کردن
پاک کردن
مترادف و متضاد
erase
obliterate
1.Details of his criminal activities were expunged from the file.
1. جزئیات فعالیت های غیرقانونی او از پرونده حذف شده بود.
2.What happened just before the accident was expunged from his memory.
2. اتفاقی که قبل از تصادف افتاد از ذهن او پاک شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
expulsion
expropriation
expropriate
expressway
expresso
expurgate
exquisite
ext.
extant
extemporaneous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان